جدول جو
جدول جو

معنی تاج سر - جستجوی لغت در جدول جو

تاج سر
بزرگ، گرامی، سرور
تصویری از تاج سر
تصویر تاج سر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تاج بر
تصویر تاج بر
داری تاج با افسر، پادشاه سلطان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاج مهر
تصویر تاج مهر
(دخترانه)
آنکه چون تاجی بر سر خورشید است یا دسته گلی به شکل تاج بسیار زیبا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تاج گل
تصویر تاج گل
(دخترانه)
آنکه چون تاجی در رأس گلها است، زیبا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پاک سر
تصویر پاک سر
پاک درون پاک باطن پاک سریرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باد سر
تصویر باد سر
مغرور و متکبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاغ سر
تصویر زاغ سر
آنکه دارای سر سیاه مانند زاغ باشد، ظالم سر سخت سیاه دل قسی القلب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاج سور
تصویر زاج سور
جشن و سروری که به هنگام زاییدن زن منعقد کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خام سر
تصویر خام سر
کسی که اندیشه های بیهوده در سر دارد
فرهنگ لغت هوشیار
(قمار) پنج ورق متشابه که در بازی آس بدست یک تن آید مانند پنج آس یا پنج شاه و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاجوار
تصویر تاجوار
مانند تاج، گوهر یا چیزی دیگر که در خور تاج باشد، گرانبها قیمتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاجدار
تصویر تاجدار
پادشاه داری تاج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاج ده
تصویر تاج ده
پادشاهی ده، ارجمند کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاج دار
تصویر تاج دار
بمنزله افسر بردار اعدام بر سردار: (خدیو تاجدارانی و آن کو همچو تیغ تو دو رویی کرد در ملکت سر او تاج دار افتد) (بدر چاچی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چاه سر
تصویر چاه سر
سر چاه، لب چاه، دهانۀ چاه، برای مثال کزآن چاه سر با دلی پر ز درد / دویدم به نزد تو ای زادمرد (فردوسی - ۳/۳۷۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاجوار
تصویر تاجوار
تاج مانند، هر چیز شبیه تاج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاج دار
تصویر تاج دار
دارای تاج، کنایه از پادشاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زاج سور
تصویر زاج سور
مهمانی و سوری که در روز حمام رفتن زن زائو می دهند، برای مثال خزائن تهی شد در آن زاج سور / درون ها پر آمد ز عیش و سرور (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۸۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صاع سر
تصویر صاع سر
صدقۀ سر، زکات سر، زکات بدن، زکات فطره که در عید فطر بدهند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هام سر
تصویر هام سر
ایشان باهام سران وهام نشینان خود گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاجدار
تصویر تاجدار
دارنده تاج، نگاه دارنده افسر، پادشاه، سلطان، بزرگ، سرور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زاج سور
تصویر زاج سور
جشنی که به هنگام حمام رفتن زن تازه زایمان کرده برپا می کنند
فرهنگ فارسی معین
از آغاز از ابتدا از اول، از نو مجددا بازهم دوباره. یا از سر آغاز کردن، از سر آغازیدن از سر گرفتن از نو شروع کردن استیناف. یا از سر باز کردن، رفع کردن دفع کردن، یا از سر به در کردن، از سر بیرون کردن از یاد بردن فراموش کردن، یا از سر گرفتن، از نو آغاز کردن دوباره شروع کردن، یا از سر نهادن، از سر برداشتن از یاد بردن، یا از سر وا کردن، از سر باز کردن دور کردن بلطایف الحیل، (دراصطح گنجفه بازان) انداختن ورق م گنجفه برای ورق بیش است. از راه بطریق: از سر یاری. توضیح باین معنی دائم اضافه است. یا از سر دست. در حال فورا، کاری که چست و جلد کنند، سخنی که بی تاء مل گویند. یا از سر ضرورت. از روی ناچاری. یا از سر غرور. از روی غرور. از روی غرور از راه تکبر. یا از سر نو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جا سر
تصویر جا سر
جسور بی پاک گستاخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاجور
تصویر تاجور
داری تاج با افسر، پادشاه سلطان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجاسر
تصویر تجاسر
گردنکشی نمودن، خیرگی نمودن، دلیر شدن بر کسی، بی پروائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجاسر
تصویر تجاسر
جسارت و گستاخی کردن، دلیری کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاجور
تصویر تاجور
تاج دار، کنایه از صاحب تاج و تخت، پادشاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از از سر
تصویر از سر
از روی، از راه
از آغاز، از اول، از نو، دوباره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از از سر
تصویر از سر
((اَ سَ))
از آغاز، از ابتدا، از اول، از نو، مجدداً باز هم، دوباره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تاجور
تصویر تاجور
((وَ))
دارای تاج، پادشاه، سلطان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تجاسر
تصویر تجاسر
((تَ سُ))
دلیری کردن، گستاخی کردن، سرکشی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تاجر
تصویر تاجر
بازرگان، سوداگر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تاجر
تصویر تاجر
بازرگان، سوداگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاسر
تصویر تاسر
بهانه کردن، درنگ کردن بهانه آوردن، درنگیدن
فرهنگ لغت هوشیار